سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نشریه اسپند 001 - اسپند؛ واحـد نشـریــه و وبـلاگ منـطقـه 3
سفارش تبلیغ

اسپند؛ واحـد نشـریــه و وبـلاگ منـطقـه 3
 

DOCX                      JPG                      PDF                      PSD

    دانلود فایل وُرد               دانلود فایل عکس            دانلود فایل پی دی اف         دانلود فایل پی اس دی

هاء

مثـل

هیئت

 

آدمی بودم که امروز من هیچ فرقی با دیروزم نداشت. سالها ، ماهها، هفتهها و روزها میرفت و من بیخبر از گذر عمر بودم.

محرم امسال هم رسید و من خودم را برای رسیدن به آن آماده نکرده بودم. مثل قبل در هیأتها شرکت میکردم ولی به خوبی صاحب مجلس یعنی امام حسین(ع) را نمیشناختم. در محرم به جای اینکه به فکر شناخت امام حسین و هدف او باشم، بیشتر به فکر شرکت در دسته های عزاداری بودم . از ته دل ، دسته های عزاداری را بیشتر از هیأت ها دوست داشتم. اگر میخواهم برای امام حسین(ع) عزاداری کنم، چرا هیأتها را کمتر از دستهها دوست دارم؟

آیا من فقط به خاطر عزاداری در دستهها شرکت میکنم؟

موقع زنجر زنی به فکر این هستم که ای کاش مندر دسته طبل یا سنج می زدم ، آیا طبل و سنج زدن من فقط به خاطر امام حسین(ع) است؟

پنجمین روز از محرم بود، چند نفر از بچه های هیأت آمدن تا به هیأت برویم ، من هم که خودم را برای رفتن به دسته آماده کرده بودم، مانده بودم چه کاری انجام دهم.

نمیدانم چرا ولی اگر هدف من امام حسین (ع) است، هیأت چیزی از دسته کم ندارد. ولی چون توی دسـتـه آدم بیشـتر به چشم مـییـاد و میتونه خودش را جلوی پدر و مادر، همکلاسیها، همسایه حتی دختری که بهش علاقه داره نشون بده، شاید به خاطر همین هست که خیلی دوست دارم تو دسته طبل و سنج بزنم.   

هیأت رفتن من بیشتر به خاطر خجالت از بچهها بود، اما خودم نمیدانستم که چه چیزی من را به هیأت میکشاند . حتی به خاطر همین خیلی وقتها دیر به هیأت میرفتم، یا اینکه وسـط مراسم بـیرون میزدم، حـتی گاهی اوقات یک بهانه ای می آوردم و به هیأت نمی رفتم . دراصل من خجالت می کشیدم... 

چرا هدف من باید جلب توجه باشد؟

آیا هدف واقعی همین هست؟

آیا این سوء استفاده از اصل عاشورا نیست؟

آیا امام حسین(ع) بهتر نمی داند که به خاطر چه چیزی دسته را یا بهتر بگویم، خودنمایی را به هیأت ترجیح میدهم؟

موقع رفتن به دسته، یک لباس مشکی شیک می پوشم، یک 20 دقیقه هم جلوی آینه موهای خودم را درست میکنم، بعد یک عطر و... این در اصل یعنی هیچ فرقی بین عزا و عروسی قائل نبودن.

آیا آن موقع برایم فرق میکند که دختری هم دارد به من نگاه می‌کند یا نه؟ آیا برایم فرق می‌کند که دیگران چه چیزی به من میگوید؟

در اصل عزاداری که بد نیست، همهی ما هم معتقدیم، که فرهنگ گریه و ناله برای اهل بیت(ع) باید همیشه باقی و پرشور باشد. اما مشکل اینجاست که امروز، وقت آن نیست که تنها در عزای شهدای کربلا به ماتم بنشینیم و فقط به آن تکیه کنیم، بلکه علاوه بر حفظ فرهنگ عزاداری، بدانیم که گریه و سوگواری برای آن حضرت هدف نیست، بلکه وسیلهای است برای فهم و شناخت نهضت امام حسین(ع).

امروز بزرگترین خطری که نهضت عاشورا را تهدید میکند، این است که عده ای عزاداری و گریه برای امام حسین(ع) را هدف میدانند، نه وسیله و فکر میکنند امام حسین (ع) کشته شد تا برای آن حضرت گریه کنند تا مورد لطف آن حضرت قرار بگیرند و وظیفهی دیگری ندارند.به نظر من باید عشق به اهل بیت(ع) همراه با آگهی باشد، وگرنه ممکن است همین سینه و زنجیر زنی ها، که وسیله است برای عاشورا خودش هدف شود و ما را سرگرم کند. متأسفانه گاهی می بینیم که بعضی از هیأت ها عزاداری، طوری به رقابت با یکدیگر می پردازند که اصل امام حسین(ع) را فراموش می کنند. به جز شأن دادن خود و هیأت هایشان، به چیز دیگر فکر نمی کنند. برای جلو زدن از هیأت های دیگر، وزن علم ها را بیشتری میکنند و ابزار های مختلف و حتی نامناسب استفاده می کنند، به بهانهی نو آوری از موسیقیها و شعرهای بیمعنی استفاده می کنند. هر چند که در گذشته طبل و سنج یاد آور میدان جنگ بوده است اما حالا وسایلی در آمده که هیچ ربطی به جنگ و جهاد عزاداری ندارد. مگر امام حسین(ع) نفرمود : من برای زنده نگهداشتن دین خدا و سنت پیامبر و برای امربه معروف و نهی از منکر قیام کردهام. آیا کسانی که به ارزشهای بزرگ دینی بیتوجه اند، حتی احترام شب و روز را نگه نمی دارند و این روزها را به خنده و چشم چرانی میگذرانند، میتوانند جزء عزاداران واقعی اهل بیت(ع) باشند؟ شب و روز عاشورا تا آخر شب سینه و زنجیر زدن و نماز صبح را نخواندن، پرچم امام حسین(ع) را به دوش کشیدن اما تمام عمر زیر پرچم یزیدیان و شیاطین زندگی کردن، شعار یا حسین دادن اما در عمل یزیدی بودن و از ولی فقیه زمان خود اطاعت نکردن هیچ سودی برایمان ندارد. چنین افرادی در قیامت حتماً با کسانی هستند که در عمل با آنها بودند. من تا قبل از عاشورا به این مسائل فکر نکرده بودم و حتی چشم چرانی، پیامک بازی، با این پسر و آن دختر دوست بودن برایم محرم و غیر محرم نداشت... در روز عاشورا در یکی از روستاهای اطراف رشت در یکی از دسته ها بودم. طبل زنها هم به شکل زیبایی، طبل را به صدا در می آورند، وقتی که وارد صحن مسجد شدیم به اطراف خودم نگاه کردم، جمعیت زیادی دیدم دخترها و پسرهای زیاد بودند، شکل و قیافهای داشتند که قابل تعریف نبود، از هیچ جهتی شبیه به عزاداران امام حسین(ع) نبودند. در چهره هایشان به جای اندوه بیشتر تبسّم و لبخندهای ملیح دیده میشد. با دیدن آنها به خودم امیدوار شدم! در یک لحظه فکر کردم که همه توجهشان به من است. با خودم گفتم اگر کسی هم به منظور خودنمایی در دسته ها شرکت میکند حق دارد. اگر کسی هم بخواهد در دسته ها عزاداری کند، دخترهای اطراف حواسی برای آدم نمیگذارند، متوجه شدم که همهی مشکل از دسته ها نیست، بلکه جامعه و مردم هم اشتباهات زیادی دارند... فکرم رفت سراغ هیأت ها و بچه های هیأت، آن سینه زنی های بدون جلب توجه، گریههای با احساس، نگاههای پاک بچه های هیأت به امام حسین(ع) و پیراهن مشکی پوشیدن بچه های هیأت فقط به خاطر امام حسین(ع) خودم داشت از خودم بدم میآمد. یک دفعه دلم برای هیأت تنگ شد، به طوری که انگار چند سالی هست که هیأت نرفتم. میخواستم از دسته بیرون بزنم، اما خجالت کشیدم، ایستادم تا دسته تمام شود. از آن به بعد دیدگاه خودم را نسبت به عزاداری تغییر دادم ، دیگر خودم را با سرگرمی های پوچ و کاذب مشغول نکردم. لطف امام حسین(ع) بوده که فهیدم بازی ها و سرگرمی های بیهوده، با هر پسر و دختری دوست شدن، هر فیلمی را نگاه کردن، هر آهنگی گوش کردن و هر چیز ناجوری را بر زبان آوردن چه آینده ی وحشتناکی برایم میسازد.


[ پنج شنبه 91/9/16 ] [ 8:3 عصر ] [ اسپند ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 65955